معنی مرکز حکومت غزنویان

حل جدول

مرکز حکومت غزنویان

غزنین


مرکز حکو مت غزنویان

غزنین


غزنویان

سلسله پادشاهان ترک در ایران


حکومت

فرمانفرمایی

امارت

لغت نامه دهخدا

غزنویان

غزنویان. [غ َ ن َ وی یا] (اِخ) ج ِ غزنوی در حالت رفع، و آن منسوب به غزنه است. صاحب النقودالعربیه (ص 246) گوید: غزنویان غلط است و صحیح آن غزنیون میباشد که به طور غلط شهرت یافته وبر زبانها افتاده و کسی بدان توجه نکرده است. رجوع به غزنوی و غزنویه و فهرست النقودالعربیه شود. || سلاطین و حکام غزنوی. رجوع به غزنویان شود.

غزنویان. [غ َ ن َ] (اِخ) سلاطین غزنوی. حکومت غزنویان به دو دوره تقسیم میشود:
دوره ٔ اول حکومت غزنویان: در اواخر عهد سامانیان بر اثر تسلط غلامان ترک نژاد در دستگاه دولتی و بروز اختلاف در میان امرا و وزرا و صغر سن شاهان و ضعف و عدم تدبیر آنان و فشارهای پیاپی آل بویه بر خراسان، زمام اداره ٔ ممالک وسیع از دست اولیای آن دولت بیرون رفت، چنانکه خراسان و ماوراءالنهر را مدتی دراز جنگ و اختلاف و خونریزی و نفاق فراگرفته، و حالتی پیش آمده بودکه در این بیت فردوسی که خود ناظر بر همین اوضاع بود خلاصه میشود:
زمانه سراسر پر از جنگ بود
به جویندگان بر جهان تنگ بود.
وقت امرای دولت سامانی از حدود سال 370 هَ. ق. به بعد به سعایت و کشتن یکدیگر و عصیان بر پادشاهان میگذشت، و از آن جمله است وضعی که بر اثر سعایت امرا میان منصوربن نوح (350-366) هَ. ق. و البتکین حاجب از غلامان سامانیان که به مرتبه ٔ سپهسالاری خراسان رسیده و پیش از سلطنت منصور؛ یعنی در عهد حکومت عبدالملک این سمت را داشته بود پدید آمد، و او را ناگزیر کرد که با غلامان خود و دسته ای سپاه مجهز از خراسان بیرون رود، و حکومتی در خارج از قلمرو سلطنت سامانیان در شهر غزنه تشکیل دهد (351 هَ. ق.)، لیکن هنوز چندی از استقرار او در آن دیار نگذشته بود که درگذشت، و جانشینان او تا حدود سال 366 هَ. ق. کاری از پیش نبردند. در این سال یکی از غلامان البتکین به نام سبکتکین که در دستگاه البتکین به مراتب عالی ارتقا جسته و داماداو شده بود جای خداوند خود را گرفت. از این هنگام حکومت غزنوی از مشرق و مغرب توسعه یافت، چنانکه سبکتکین در ولایت سند شروع به فتوحاتی کرد. و از سال 384 هَ. ق. هم به درخواست منصوربن نوح برای اطفاء نایره ٔطغیان آل سیمجور و فائق بر خراسان تاخت و آن را تصرف کرد و سپهسالاری آن را با لقب سیف الدوله برای پسر خود محمود گرفت، لیکن به پیروی از سیرت البتکین نسبت به امرای سامانی حق ناشناسی نکرد، و اطاعت ظاهری خود را همچنان محفوظ داشت، و بعد از فوت او (387 هَ. ق.) محمود نیز که در سپهسالاری خراسان باقی مانده بود همچنان در ظاهر نسبت به امرای آل سامان راه اطاعت میسپرد تا در سال 389 هَ. ق. به نحوی از اطاعت آنان بیرون آمد، و مقارن همین اوقات امرای آل افراسیاب حکومت سامانی را در ماوراءالنهر برانداختند، و محمود رسماً خراسان و خوارزم را بر متصرفات خود افزود. محمود از پادشاهان بزرگ ایران و یکی از فاتحان مشهور تاریخ اسلامی و از مردانی است که در تاریخ ایران و اسلام مقام بسیار بزرگی را حائز شده است. او بعد از آنکه برادر خود اسماعیل (387-388 هَ. ق.) را که به وصیت پدر جانشین او بود از امارت معزول کرد، همه ٔ متصرفات غزنویان را در دست گرفت و بر اثر شجاعت و تدبیر به فتوحات پی درپی ایران و هند توفیق یافت، چنانکه در سال 421 هَ. ق. که سال فوت او بود از حدود ری و اصفهان تا خوارزم و ولایت گجرات و سواحل عمان در هندوستان در تصرف او بود. او نخستین کسی است که از میان پادشاهان عنوان سلطنت بر وی نهاده شد، و این از لفظ امیر خلف بانو بود (رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 406 شود). محمود مردی جنگجو و مدبر و باسیاست و در همانحال متعصب و سختگیر و علاقمند به جمع مال بود. بعد از او پسرش محمد چندماهی حکومت کرد، ولی مسعود که هنگام فوت پدردر عراق بود به خراسان لشکر کشید، و سران سپاه غزنوی محمد را اسیر کردند، و بر مسعود به جای پدر به سلطنت سلام گفتند، و او تا سال 432 هَ. ق. سلطنت میراند، و اگر چه مردی شجاع بود ولی شرابخوارگی و عیاشی و سؤتدبیر سلطنت او را از میان برد و مایه ٔ غلبه ٔ آل سلجوق بر ایران شد، و دوره ٔ اول غزنوی با شکست او از سلجوقیان در نزدیک حصار دندانقان مرو (431 هَ. ق.)، و قتل او به دست غلامانش هنگام فرار از غزنین (432 هَ. ق.) به پایان رسید. دربار غزنویان در این دوره مشحون بود به وجود شاعران بزرگ، زیرا دوره ٔ آنان از وجود کسانی برخوردار بود که در اواخر عهد سامانی تربیت شده و در آغاز قرن پنجم هجری قمری شهرت یافته بودند، مانند: فردوسی، عنصری، فرخی، و جز آنان.
دوره ٔ دوم حکومت غزنویان: بعد از آخرین شکست سپاهیان غزنوی به سال 431 هَ. ق. نزدیک حصار دندانقان مرو که سخت ترین انهزام غزنویان از سلجوقیان بود، سلطان مسعود غزنوی به سرعت به جانب غزنین عقب رفت، و به قول خود او که میگفت: «به مرو گرفتیم و هم به مرو از دست برفت » بعد از این شکست خراسان وخوارزم و گرگان و ری و اصفهان از چنگ غزنویان برفت.سلطان مسعود هنگام عقب نشینی به غزنین نامه ای به ارسلان خان از ایلک خانیه ٔ ماوراءالنهر نوشت و از او مدد خواست، و بعد از رسیدن به غزنین نیز بار دیگر این خواهش را تکرار کرد لیکن اثری از یاوری خان مشهود نشد، و تکرار وقایع ناگوار مسعود را روز به روز نومیدتر میکرد تا سرانجام راه هندوستان پیش گرفت، و بنه و اثقال و خزاین و کسان و بستگان را از غزنین بیرون برد، و فرزند خود امیر مودود را امارت بلخ داد، و با خواجه احمدبن محمدبن عبدالصمد وزیر بدانسوی فرستاد. بعد از حرکت از غزنین هنگامی که مسعود و سپاهیانش به نزدیک رباط ماریکله رسیدند غلامان و لشکریان بر خزاین سلطان زدند، و آن را غارت کردند، و امیر محمد را که همراه سلطان آورده بودند به امارت برداشتند، و مسعود را که در رباط ماریکله حصاری شد اسیر کردند، و به قلعه ٔ کسری بردند و در تاریخ یازدهم جمادی الاولی سال 432 هَ. ق. بکشتند. امیر مودود بعد از آگهی از واقعه ٔمسعود به غزنین تاخت و کار بساخت، و با محمد و فرزندان و لشکریان عاصی جنگید، و همه ٔ مخالفان پدر را ازمیان برد. دوره ٔ دوم حکومت غزنوی بدینگونه آغاز شد، و از 432 تا 582 یا 583 هَ. ق. یعنی یکصدوپنجاه سال ادامه یافت. در این دوره از مودود تا تاج الدوله خسرو ملک سیزده پادشاه بر جای محمود غزنوی تکیه زدند، که در میان آنان طغرل کافرنعمت (غاصب) یکی از غلامان غزنوی نیز بود، که عزالدوله عبدالرشید پادشاه غزنوی را در سال 440 هَ. ق. به قتل آورد، و تا 444 هَ. ق. به غصب حکومت راند. از دوره ٔ سلطنت مودود تا عهد پادشاهی ابراهیم بن مسعود مدتی میان سلجوقیان و غزنویان جنگ و ستیز ادامه داشت تا سلطان ابراهیم و ملک شاه صلح کردند بر اینکه هیچیک از جانبین قصد مملکت دیگری نکند. شاهان غزنوی پس از شکست مسعود از سلاجقه تنهابه افغانستان و سیستان و ولایت سند اکتفا کردند، لیکن به تدریج دایره ٔ حکومت ایشان تنگ تر شد خاصه که سلاطین غوری در این میان قوت میگرفتند، و قلمرو حکومتشان گشایش مییافت، و حتی غزنین را نیز در اواخر عهد غزنویان، یعنی در پایان عهد سلطنت خسرو شاه بن بهرامشاه (547-555 هَ. ق.) از دست آنان بیرون آوردند، و بنا بر بعضی از اقوال پایتخت غزنویان بعد از این واقعه به لاهور انتقال یافت، تا آن شهر را نیز به سال 583 هَ. ق. غیاث الدین غوری بگرفت، و خسرو ملک آخرین پادشاه غزنوی را مقید و محبوس کرد، و سپس او و همه ٔ شاهزادگان غزنوی را از میان برد. دوره ٔ دوم حکومت غزنوی اگر چه از حیث تأثیر در سرنوشت سیاسی ایران بی ارزش است لیکن برای اشاعه ٔ زبان و ادب فارسی خالی از اهمیت نیست، زیرا اولاً ادامه ٔ حکومت در متصرفات غزنوی هندباعث شد که زبان و ادب پارسی در آنجا بیشتر ریشه کند و رواج یابد، و ثانیاً بعضی از پادشاهان غزنوی که بعد از مسعود حکومت کردند غالباً دوستداران شعر و ادب بودند، و عده ای از شاعران بزرگ مانند مسعودبن سعدبن سلمان و عثمان مختاری و سیدحسن غزنوی و سنایی غزنوی و ابوالفرج رونی و جز آنان در دستگاه ایشان زیسته، و ایشان را مدح گفته اند. (از تاریخ ادبیات در ایران تألیف دکتر صفا ج 1 صص 213- 215 وج 2 صص 3- 5).
پادشاهان و امرای غزنوی عبارت بودند از:
پسران سبکتکین.
1- الب تکین.
351
2 -ابواسحاق ابراهیم بن الب تکین.
352
3- بلکاتکین (غلام الب تکین).
355
4- پیری (غلام الب تکین).
362
پسران سبکتکین:
5- ناصرالدوله سبکتکین (غلام الب تکین).
_ (l50k) _
6- اسماعیل بن سبکتکین.
387
7- یمین الدوله ابوالقاسم محمودبن سبکتکین.
_ (l50k) _
8- جلال الدوله محمدبن محمودمکحول.
صفر421
9- ناصر دین اﷲ مسعود [اول] ابن محمود.
شوال
محمد (برای باردوم حکومت کرد و به سال 433 هَ. ق. کشته شد).
10- شهاب الدوله ابوسعد مودودبن مسعود (متوفی به سال 440 هَ. ق.).
433
11- مسعود [دوّم] ابن مودود (طفلی که چند هفته حکومت کرد).
440
12- بهاء الدوله ابوالحسن علی بن مسعود [اوّل].
رجب 440
13- عزالدوله عبد الرشیدبن محمود.
_ (l50k) _
طغرل غاصب (غلام محمود بود 40 روز حکومت کرد و به سال 444 درگذشت).
14- جمال الدوله فرخزادبن مسعود.
444.
15- ظهیرالدوله ابراهیم بن مسعود، ملک مؤید جلال الدین.
451
16- علاءالدوله ابوسعد مسعود [سوم] ابن ابراهیم.
492
17- کمال الدوله شیرزادبن مسعود.
508
18- سلطان الدوله ارسلان شاه بن مسعود.
509
19- یمین الدوله بهرامشاه بن مسعود (نایب سنجر).
جمادی الاولی 512
20- معزالدوله خسرو شاه بن بهرام.
_ (l50k) _
21- تاج الدوله خسرو ملک بن خسرو شاه.
555
الفتح الغوری (متوفی به سال 582 هَ. ق.) (از معجم الانساب تألیف زامباور ترجمه ٔ عربی چ 1952م. صص 416-418). رجوع به آل ناصرالدین و ترجمه ٔ طبقات سلاطین اسلام استانلی لین پول صص 255- 261 و دستور الوزراء، صص 136- 147 و فهرست تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی تألیف دکتر صفا و تتمه ٔ صوان الحکمه ص 183 و فهرست سبک شناسی ج 1 و 2 و فهرست تاریخ گزیده و دائره المعارف اسلام ذیل غزنویان و مقاله ٔ اولیور در مجله ٔ آسیائی بنگاله تحت عنوان تنزل سامانیان در جلد پنجم قسمت اول سال 1886م. شود.


حکومت

حکومت. [ح ُ م َ] (ع مص) حکومه. قضا. قضاوت کردن. داوری کردن. || حکم راندن. دیوان کردن. || فرمانروایی کردن. || سلطنت کردن، پادشاهی کردن. (فرهنگ فارسی معین). || (اِمص) فرماندهی. حکمرانی. حکم. (در تمام معانی) سلطنت. سلطان. || ترافع. داوری. قضاوت: منزلت تو نزدامیرالمؤمنین منزلت راستگوی امین است نه گمان زده ٔ تهمتناک، چرا که امر حکومت را بتو سپرده... (تاریخ بیهقی ص 313). گفت: یا عمر مرا با وی حکومتی است. عمر هشام را گفت: او بر تو دعوی دارد. (راحهالصدور راوندی). بیطار از آنچه در چشم چارپایان می کشند در دیده ٔ او کشید و کور شد، حکومت بداور بردند. (گلستان). ج، حکومات. || (اصطلاح علم اصول) عبارت است ازآنکه دلیلی به دلالت لفظی حکم عامی را که دلیل حکمی دیگر بطور عموم بیان کرده به برخی از افراد آن اختصاص دهد. و یا آنکه حکومت عبارت از تصرف دلیل است در دلیل دیگری، خواه این تصرف نسبت بموضوع آن باشد و خواه نسبت بمحمول، مثلاً دلیلی که میگوید لاشک لکثیرالشک بر دلیل اذا شککت فابن علی الاکثر، حکومت خواهد داشت، زیرا حکم بنای بر اکثر را که بر همه افراد شک کننده متوجه بود بر غیر کثیرالشک متوجه میسازد. در کتاب اصول الاستنباط آمده: حکومت عبارت است از اخراج بعض افراد عام از حکم یا ادخال آن در حکم ولی با تصرف در موضوع غالباً، چنانچه اگر «اکرم العلماء» داشته باشیم ونصی گوید: «المنجم لیس بعالم » این نص نسبت به اکرم العلما حکومت دارد و فرق حکومت با تخصیص آن است که تخصیص تصرف در موضوع عام و در حکم ندارد. برای تفصیل بیشتر رجوع به اصول الاستنباط، چ بغداد ص 236 شود. علمای اصولی متأخر در این زمینه کتابها نوشته اند و از آن جمله است کتاب فصل الخصومه فی الورود و الحکومه.

واژه پیشنهادی

فرهنگ عمید

حکومت

حکم دادن، فرمان دادن،
(اسم) (سیاسی) فرمانروایی کردن بر یک شهر یا کشور و اداره کردن شئون اجتماعی و سیاسی مردم،
* حکومت عادله: [قدیمی] حکومتی که اساس آن بر عدالت باشد،

فرهنگ فارسی آزاد

غزنویه-غزنویان

غَزْنَوِیَّه-غَزْنَوِیان، نام دو سلسله پادشاهی از نژاد ترک است که بعد از سامانیان در شرق ایران و تمام افغانستان و قسمتی از هندوستان حکومت کردند- سلسله اوّل، دودمان البتکین می باشد که از 351 تا 366 هجری و سلسله دوّم دودمان سبکتکین است که از 366 تا 583 هجری حکومت نمودند. سلطان محمود غزنوی سومین پادشاه از دودمان اخیر بود.در این دوره شعرا وعلماء بزرگ در ایران ظهور نمودند و پرورش یافتند،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

حکومت

سالاری، فرما نروایی

مترادف و متضاد زبان فارسی

حکومت

امارت، پادشاهی، حکمرانی، دولت، ریاست، سلطنت، صدارت، فرمانروایی، وزارت

فارسی به عربی

حکومت

اداره، حکومه، سیاده، عجل مخصی، عهد، إدارَه

فارسی به آلمانی

حکومت

Obrigkeit (f), Regierung (f), Staat (m), Führen, Lenken, Steuern, Stier

معادل ابجد

مرکز حکومت غزنویان

1865

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری